تاريخ : 12 تير 1391برچسب:عکس, | | نویسنده : monika

 



تاريخ : 12 تير 1391برچسب:, | | نویسنده : monika

 

این مطلبو بخونید حتما...

گاهی باید نشنید

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.
بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.
دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش
بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.
اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.



تاريخ : 12 تير 1391برچسب:, | | نویسنده : monika

 

باد و خورشید


روزی خورشید و باد هر دو در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری می کرد . باد به خورشید می گفت : من از تو قوی ترم خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم . خوب حالا چگونه ؟ دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد. باد گفت من می توانم کت آن مرد را از تنش در آورم. خورشید گفت پس شروع کن. باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد می کوبید. در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد ، دکمه ی کتش را بست و با دو دستش محکم آن را چسبید. باد هر چه کرد نتوانست کت را از تنش خارج کند و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت عجب آدم سرسختی بود ، هر چه سعی کردم موفق نشدم .مطمئن هستم که تو هم نمی توانی . خورشید گفت تلاشم را می کنم وشروع کرد به تابیدن . پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد .
مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت ، متوجه شد که هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست . دید از آن باد خبری نیست ، احساس آرامش و امنیت کرد . با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست . بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود . به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد. باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بی منت به دیگران می بخشد از او که به زور می خواست کاری را انجام دهد بسیار قوی تر است .



تاريخ : پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, | | نویسنده : nushin

زندگی میکنم …

حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد

بگذار هر چه از دست میرود برود؛

من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،

حتی زندگی را …



تاريخ : 5 تير 1391برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : monika

 اجتماعی
تشریف داشته باشید: پاشو برو دیگه!
اجازه بدین من حساب کنم: یاا... حساب کن دیگه .
دوستت دارم: اگه ok بدی "مکان" ردیفه .

خواستگاری
می خوام ادامه تحصیل بدم: حالم ازت به هم می خوره .
گذشته شما برام مهم نیست، مهم آینده است: تو رو خدا یه وقت راجع به گذشته من تحقیق نکن .
من در رابطه با حجاب سخت گیر نیستم: البته حواست باشه فقط در رابطه با حجاب سایر زنها سختگیر نیستم!
 فکر کنم خونواده های ما از نظر فرهنگی به هم نخورن: فکر کنم شما بی فرهنگها از پشت کوه اومدین.

مکالمه تلفنی
یه وقت دیرت نشه (یا پشت خطی دارم): چقدر حرف می زنی؟ کله ام رو خوردی .
خب من باید کم کم برم: لعنتی برو دیگه، بخاطر پول تلفن ورشکست شدم.
الو منزل آقای فلانی؟: می تونی صحبت کنی؟
ببخشید کجا رو می خواستید؟ : الان نه!

رستوران
ببخشین، لیست همه غذاهاتون همینه؟: ببخشین غذای ارزونتر ندارین؟
گوشتش تازه اس دیگه، نه؟: گوشتش، گوشت خر که نیست، نه؟
کم و کسری ندارین قربان؟: این انعام ما چی شد؟

هنری
من همیشه عاشق کارهای شمام: میای با هم یه زوج هنری تشکیل بدیم؟
اگر بازیگر مشهوری شدم بخاطر رنگ چشمهایم نبود: درسته که خوشگلم ولی خب پارتی هم داشتم.
استاد، آخرین اثر شما خیلی جالب بود، منو یاد کتاب ... انداخت: استاد،‌ سرقت ادبی در روز روشن؟

 

 



تاريخ : 5 تير 1391برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : monika

این دفعه با یک سری مطالب نو اومدم خدمتتون و قبل از هر چیز باید بگم که این مطلب هیچ ربطی به خانمها نداره لطفا حتی سعی نکنن یه کمش هم بخونن چون در پایان من جلوی دستتون نیستم که دمپایی به طرفم پرتاب کنید(کار دیگه از دستتون بر نمی یاد) برای همین ممکنه کلتونو بکوبید توو مانیتور, اونوقت هم مانیتور میشکنه هم کله شما پس لطفا خانمها نخونن.

************

خب بعد اتمام حجتم با خانمها میرسیم به آقا پسر های گل گلاب که دپرس گوشه خونه نشستن و نمی دونن چجوری mind بزنن, ( کار نداره داداش ,مخشون خدایی خورده فقط کافیه جمشون کنی)

و اما

برای mind زنی یه دختر باید به چه نکاتی توجه کرد:


ادامه مطلب رو به هیچ عنوان از دست ندید



ادامه مطلب
تاريخ : 5 تير 1391برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : monika

 

روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد قاضی می برند تا مجازاتش را تعیین کند .
قاضی برایش حکم مرگ صادر می کند اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزانی از مجازاتت درمی گذرم .
ملانصرالدین هم قبول می کند و ماموران حاکم رهایش می کنند .
عده ای به ملا می گویند مرد حسابی آخر تو چگونه می توانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی ؟
ملانصرالدین می فرماید : انشاءالله در این سه سال یا قاضی می میرد یا خرم .
نکته :
در یک جامعهء عقب مانده همه مشکلات با مرگ حل میشوند !!

 



تاريخ : 4 تير 1391برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : monika

 

نسلی هستیم ، كه تو اینترنت عاشق شدیم، تو اینترنت دوست شدیم، تو اینترنتم بهمون خیانت شده! فقط اینترنت توالت نداره من ناراحتم



اينكه شيرازى باشى و ظهر بگى نمى خوام بخوابم مثل اينه كه اصفهانى باشى و بگى همه مهمون من


فقط یه مرد ایرانی میتونه قبل از ورود به اتاقی که نامحرم توشه ، همزمان در بزنه و یا الله بگه و چند میلی ثانیه بعد توی اتاق باشه


بقیه اش ادامه مطلب پیشنهاد میکنم از دست ندید...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 4 تير 1391برچسب:اس ام اس تیر 91, | | نویسنده : atiyeh

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

...آنقدر پیش این و آن از خوبی هایش گفتم که وقتی سراغش را میگیرند شرم دارم بگویم دروغ بود تنهایم گذاشت....

....گاهی دلم میخواهد وقتی بغض میکنم خدا از اون بالا بیاد اشکامو پاک کنه و بگه :بیا بریم اینجا آدمها اذیت می کنند...

....ده تا سنگگ خریدیم مردم یه جوری نگامون میکنن!!!انگار لکسوس خریدیم...واللا

...اگه قرار باشه یه نسبت دیگه باهام داشته باشی دوست داری من چیت باشم؟؟

...گاهی عکسی را می سوزانیم....گاهی عکسی ما را میسوزاند...

...چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است..

...وقتی لبخند دنبال جایی برای گشتن میگردد آرزو میکنم لبانت آن نزدیکی باشد

...لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست....بخدا در جا لباسی کردنش نیست

...سوال ادبیات کنکور 91:(در بیت نترس از عاشق شدن بیا اون با من)ضمیر اون به کدام گزینه اشاره دارد؟.................1:پلیس 110؟2 :مخارج کورتاژ؟ 3 :خونه خالی؟

...میان مشغله های زندگی گم شده ام ولی دلم برای هوایت همیشه بیکارست

....به تو نیاز دارم مثل نیاز آدم به حوا شایدم آدم به هوا

...احساس است..مزرعه نیست لعنتی که هی شخمش میزنی...

....وقتی خداحافظی میکنیم...چه انرژی عظیمی میخواهد کنترل اشک

 



تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | | نویسنده : nushin

یک بند باز آمریكایی توانست در مقابل چشمان حیرت‌زده هزاران تماشاگر از عرض آبشار نیاگارا عبور كند. این بند باز ۳۳ ساله، موفق شد زیر فشار شدید آبی که از آبشار نیاگارا سرازیر می‌شد، در عرض ۳۰ دقیقه از روی۵۵۰ متر طناب عبور کند و خود را به طرف دیگر آبشار برساند. "نیک والدانا" ۵۵۰ متر روی آبشار نیاگارا بند بازی کرد و از آمریکا به کانادا رفت. برنامه بندبازی نیک به صورت مستقیم از شبکه تلویزیونی ای.بی.سی پخش می شد و وی در تمام این مدت با گوشی با پدرش که در کنار آبشار بود صحبت می‌کرد.

به نقل از شبكه‌خبری بی بی سی "نیك والدنا" 33 ساله، اولین فردی است كه عرض آبشار نیاگارا را با راه‌رفتن روی بند عبور كرده است. وی مسیر 550 متری عرض این آبشار را روی یك طناب 61 میلیمتری راه رفت و همه را حیرت‌زده كرد. نیک والندا اولین فردی است که روی قسمت خروشان آبشار نیاگارا به بند بازی پرداخته و فاصله بین امریکا و کانادا را از این طریق در مدت نیم ساعت طی کرد در حالیکه عده بسیار زیادی در انتهای مسیر به تشویق او نشسته و منتظرش بودند. علاوه بر خطرناک بودن این اقدام از سوی نیک والندا، او با خطرات جانبی دیگری مثل باد و مه شدید نیز مواجه بود.

آبشار نیاگارا میان ایالت نیویورک در آمریکا و جنوب استان آنتاریو در کانادا قرار دارد. گفته می شود بدل کاری و اقدامات حیرت‌آور در خانواده آقای والندا ریشه داشته است. بدل کاری در این خانواده از هفت نسل قبل شروع شده و آنها به "والنداهای پرنده" شهرت پیدا کردند. خانواده "نیك والدنا" به مدت بیش از ۲۰۰ سال نمایش های بدل کاری انجام داده اند كه در پی آن دو عضو این خانواده‌ بر اثر سقوط جان خود را از دست داده‌اند. نیک والندا پس از بدست آوردن این موفقیت گفت: داشتن تمركز و آموزش دو عامل موثر در كسب این پیروزی بوده است ...


برای دیدن عکسها به ادامه ی مطلب برید.......



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:, | | نویسنده : nushin

 

او را مى‌شناسى؟
دقیقا وراندازش كن
كوشش كن درست بشناسی‌اش
درست بجایش آورى
فكر كن ببین این همان است كه مى‌خواستى باشى؟
اگر نه
پس چه كسى و چه كارى فوری‌تر و مهم‌تر از اینكه
همه‌ی این مشغله‌هاى سرسام آور و پوچ و روزمره و تكرارى و زودگذر و
تقلیدى و بی‌دوام و بى‌قیمت
را از دست و دوشت بریزى و به او بپردازى
و او را درست كنى



تاريخ : دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : atiyeh

 

یکی از دوستام برام یه ایمیل فرستاده بود (ازشون ممنونم)

خیلی جالب بود گذاشتم شما هم بخونیدش

فواید ازدواج:

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن

مثل همیشه بقیه اش در ادامه مطلب....



ادامه مطلب
تاريخ : 25 خرداد 1391برچسب:???????, | | نویسنده : monika

من دلم مي‌خواهد
خانه‌اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوست‌هايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛



هر کسي مي‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند


شرط وارد گشتن
شست و شوي دل‌هاست
شرط آن داشتن
يک دل بي رنگ و رياست...


بر درش برگ گلي مي‌کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي‌نويسم  اي يار
خانه‌ي ما اينجاست


تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست ؟ " 




 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

پیچک